ادامه غزل 273 حافظ
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
شکنج زلف پریشان به دست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش
گرت هواست که با خضر همنشین باشی
نهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باش
زبور عشق نوازی نه کار هر مرغیست
بیا و نوگل این بلبل غزل خوان باش
طریق خدمت و آیین بندگی کردن
خدای را که رها کن به ما و سلطان باش
دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار
وز آن که با دل ما کردهای پشیمان باش
تو شمع انجمنی یکزبان و یکدل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش
کمال دلبری و حسن در نظربازیست
به شیوه نظر از نادران دوران باش
خموش حافظ و از جور یار ناله مکن
تو را که گفت که در روی خوب حیران باش
خلاصه شرح غزل
در این غزل حافظ در بعضی ابیات، معشوق را مخاطب خود قرار میدهد با این مضمون و درخواست کلی که به زیردستان خود نگاه و توجهی داشته باشد و ایکه قدر و منزلت خود را بداند و بندگی و عاشقی را به عاشقان و زیردستان بسپارد.
و در بعضی ابیات روی سخنش می تواند با حریفان و سالکانی باشد که شمع انجمنی هستند و عده ای به آنها تاسی دارند.
از آنها هم می خواهد که نسبت به زیردستان و مریدان خود شناخت و توجه داشته باشندو هر سخن و مدحی را از هرکسی نپذیرند.
زبور عشق نوازی نه کار هر مرغی است
بیا و نوگل این بلبل غزل خوان باش
و در بیت آخر وقتی تمام خواسته ها و سخنان خود را بیان کرد برای اینکه مورد بخشش و معشوق قرار بگیرد با یک فرار به جلو ماهرانه و عاشقانه خودش را مورد سرزنش قرار می دهد که حافظ خموش باش و از جور و جفا و سختی عشق ناله نکن، این راهی است که خودت انتخاب کردی و باید رنجش هایش را به جان بخری.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.