غزل شمارهٔ ۲۷۴
به دور لاله قدح گیر و بیریا میباش
به بوی گل نفسی همدم صبا میباش
نگویمت که همه ساله می پرستی کن
سه ماه می خور و نه ماه پارسا میباش
چو پیر سالک عشقت به می حواله کند
بنوش و منتظر رحمت خدا میباش
گرت هواست که چون جم به سر غیب رسی
بیا و همدم جام جهان نما میباش
چو غنچه گر چه فروبستگیست کار جها
تو همچو باد بهاری گره گشا میباش
وفا مجوی ز کس ور سخن نمیشنوی
به هرزه طالب سیمرغ و کیمیا میباش
مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ
ولی معاشر رندان پارسا میباش
خلاصه شرح غزل
این غزل توصیه ها و پندهایی به حریفان و سالکان نوپایی است که در ابتدای این مسیر پر پیچ و خم هستند و او به حکم وظیفه ی مرشدی خویش در پوشش ابیاتی زیبا برخی مفاهیم و راز و رمزهای سلوک و عشق را برای آنها بیان می کندهمانگونه که در بیت دیگری گفته است
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی نوا را
هر بیت این غزل توصیه ای بجا و موثر است. در بیت اول او را به دریافت جام های آگاهی و عشق از جلوه های زیبایی معشوق، دعوت می کندو چگونگی آن را با اشارات و کنایات مخصوص خود، شرح
می دهد که در تبیین غزل به آن اشاره کرده ایم. و در بیت آخر نیز به اهمیت هم نشینی و معاشرت با یکرنگان بر خلاف ریاکاران و بیگانگان اشاره می کند و شاید به خاطر اهمیت این موضوع در نزد حافظ است که غزل را با این مضمون به پایان رسانده است.
در ابیات دیگری نیز او به صراحت این نکته را به مریدان و سالکان گوشزد کرده است.
نخست موعظه پیر صحبت این حرف است که از مصاحب ناجنس احتراز کنید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.